شنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۹

يك پديده قابل مقايسه


ايران بطور كلي به نظر من جامعه مطبق و مدرجي است . البته در همه جوامع طبقات وجود دارد . منظورم عناصر ارزشگذار اين طبقات است . عناصري كه وابسته مي كند آدم را به يك طبقه اي يا سطحي از دانش .
مثلا نوع نگارش من و يا صحبت كردن من براي هر ايراني مشخص مي كند كه مثلا طرف دو كلاس سواد دارد.در حالي كه اگر يك نفر ديگر صحبت كند به راحتي مي توان گفت طرف يك حاجي بازاري است . فقط از زبانش . يعني زبان مقام اجتماعي طرف را نشان مي دهد . در مورد موسيقي هم همين طور است . در مورد شعر هم همين طور .
در مورد موسيقي، مثلا آنهايي كه موسيقي شجريان و موسيقي كلاسيك را دوست مي دارند به موسيقي بازاري مي گويند: موسيقي بي ارزش ، مبتذل . طرف ديگر، مي گويند: موسيقي سنتي مال ديروز است و  ربطي به امروز ندارد .
مي خواهم بگويم كه جامعه ايران رده بندي شده است  ... هر پديده اي به درجات خاصي تعلق دارد . مثلا براي يك روشنفكر ايراني دون شان است اگر بگويد من آغاسي را دوست دارم يا سوسن را .
اين يك بار فرهنگي پيدا مي كند . حتي تفاخر هم مي كنند كه اين نوع موسيقي را دوست ندارند ... .
اما از نظر من، از ديدگاه هر آدم آزاد انديشي كه خود را از تعصبات آزاد ساخته ، اين نوع دسته بندي و طبقه بندي معني درستي ندارد . آنچه در تحليل پديده ها با معني مي باشد نقد گونه هاي مختلف در عالم هنر و سنجش آنها در رابطه ي با اجتماع و تاثيري كه در طول زمان گذاشته اند .
مقدمه بالا را لازم ديدم بنويسم تا اصل سخن را در رابطه ي  با "گوگوش" آغاز كنم . .. يك هنرمند متفاوت . يك معيار سنجش ...

گوگوش از معدود هنرمنداني است كه از خردسالي كار خود را آغاز كرد و با صحنه آشنا شد و يك استعداد شگرف داشت . گوگوش بخوبي قادر بود مخاطب را در جلوي صحنه و در پاي تلويزيون ميخ كوب كند .
تمام مطلبي كه در بالا ذكر كردم درباره ي گوگوش صدق نمي كند . گوگوش از معدود هنرمنداني است كه از اين دسته ها و طبقه ها عبور كرد و در انحصار طبقه خاصي قرار نگرفت . از بزرگترين شهرهاي ايران گرفته تا تمام شهرستانها و دهات حضور گسترده گوگوش به چشم مي خورد . راننده تاكسي، مهندس ، نويسنده، كارگردان سينما ، آموزگار، آهنگ ساز، خانم خانه دار، روزنامه نگار، دانشجو، پزشك ، كشاورز ، روستايي ،پولدار ، فقير ... همه به شكلي مخاطب گوگوش هستند و با او به زعم و برداشت خودشان ارتباط برقرار مي كنند .

 كسي كه اين توانايي را زير سوال ببرد و قصد تخريب چنين شخصيتي را داشته باشد و اين ارتباط را به چشم انتقاد ببيند و آنرا نشانه پستي فرهنگ بداند بدون شك از مجاري محدودي به قضيه نگاه مي كند .

چند روز پيش فيلمي درباره ي ستاره هاي از دست رفته هاليوود مي ديدم . چيزي كه نظر مرا بخود جلب كرد تصاويري بود كه از مزار مرلين مانرو ، ناتالي وود و الويس پريسلي ديدم . قبرهاي پر از بوسه هاي صورتي و قرمز و گلهاي فراوان . دسته گلي روي مزار مرلين مانرو بود كه روي آن نوشته شده بود با احترام فراوان از استراليا !! . مراقب پير گورستان در فيلم توضيح مي داد كه روزانه حدود  صد دسته گل براي مرلين فرستاده مي شود .  اين تنها بخشي از دستاوردهاي يك هنرمند بزرگ است كه سكون را نپذيرد  و در حصر مكان و زمان حال نماند و وسعت حضورش قوسي هميشگي در تاريخ داشته باشد و بتواند با هر مردمي از هر نسلي و هر زبان و نژادي و در هر زمان و منطقه ي جغرافياي حرفي براي گفتن داشته باشد .
مايكل جكسون كي بود ؟ يك نابغه كه مرزها در هم شكست و از خط كشي هاي مسخره موزيك دهه هاي 70و 80 عبور كرد و با ابداعي نو و سبكي منحصر بفرد براي هميشه ماندگار شد .

 گوگوش هم، نه تنها براي من بلكه براي ميليونها ايراني همين نقش را ايفا كرد .او با حضوري نو و سبكي متفاوت پا به عرصه گذاشت . وسواس در انتخاب ترانه ها  و همكاري با مجرب ترين آهنگ سازها و تنظيم كننده ها ، اجراي متفاوت ترانه ها ، حركات خاص و ابداعي ، پوشش مدرن و نوگرا و... شخصيتي ايده آل از او ساخت که تا امروز هم بدون اغراق همتایی ندارد . جالب اينكه اين تفاوت هاي مخصوص در زمان اوج تصنيفهاي گل و بلبل و چشم مست يار و قد سرو و ... از طرف گوگوش به رخ ديگران كشيده شد .او توانست بعنوان سفيري از سرزمين ايران ، كشور سربلند  آن روزها را به جهانيان بشناساند. او يك پديده ي قابل مقايسه با بهترينهاست . بدون شك بخشي از اين موفقيت ها و پيروزي هاي چشمگير بدون ارتباط با دوران طلايي آن روزها نيست . دوراني كه ما درك نكرديم .
           
شنيدن البوم جديدش بنام حجم سبز (green x) بهانه اي شد تا از او بنويسم . گوگوش بخشي از زندگي من است. بخشي از كودكي ام و نوجواني ام . من احساساتم را با صداي او شناختم .یادآوری روزی که خبر خروج گوگوش از ايران و ورودش به کانادا را از (N.I.T.V) شنيدم، هنوز هم براي من تازه و لذت بخش است . در آن تابستان داغ احساسات ،يك نيماي چهارده ساله بود و يك دنيا عشق به پسری که  ... .

گوگوش چيزي شبيه تيم ملي است . حتي اگر هم در محدوده ي سليقه آدم نباشد ، شكستش دردناك است . او  يكي از عناصري است كه اگر در مسيري اشتباه قرارش ندهند مي تواند پيوندي باشد براي تكه هاي لاشه لاشه شده سرزميني كه جاني دوباره مي خواهد . 


نویسنده: هومن
شنبه 12 تیر1389 ساعت: 1:58
عالی بود . مرسی . شاه ماهی هنر ایران که حرف نداره . از اینکه قلم خوبی داری و انقدر با سلیقه می نویسی بهت تبریک میگم . کارت خوبه اذامه بده نیما ...
نویسنده: مهران از بریتانیای صغیر.
شنبه 12 تیر1389 ساعت: 2:6
اونروزها رو ما ندیدیم اما از پدر ها و مادر ها زیاد شنیدیم . درست گفتی گوگوش انگار یه نوستالژی برای خاطرات خوب . گرچه ما اونروزها نبودیم اما میشه درک کرد کجا بودیم و چه مقامی داشتیم . نه اینکه کمبود نداشتیم . تو خیلی از زمینه ها عقب بودیم اما باز یک ایران سربلند بودیم .... درسته از بزرگی افتادیم اما هنوز هم میشه سر پا ایستاد ... .تو غربت هم تنها مرحم دردهای ما همین صداها و همین خاطرات . درود بر گوگوش و تو نیمای عزیزم که انقدر با استعداد می نویسی . یکم فکر کنی منو می شناسی ....؟
نویسنده: مانی آذری
شنبه 12 تیر1389 ساعت: 14:15
واقعا دقیق و موشکافانه نوشتی

منو وادار کردی تا درباب موسیقی و سلیقه موسیقی یه چیزی بنویسم

صدای گوگوش از معدود صداهایی هست مه هیچ وقت برام تکراری نمیشه
نویسنده: احمد
شنبه 12 تیر1389 ساعت: 16:48
ارزش همیشه تعیین کننده بوده. برای همه پذیرفته شدن مهمه . حالا چطور باید تو یه جمع پذیرفته بشیم؟ اگر نیاز به داشتن مدل لباس یا موی خاصی هست این کاررو میکنیم. حالا فکر کنیم که خانوداه ی من فکر میکنه که روشن فکرِ و موسیقی خاصی گوش میده. در نتیجه من هم برای اینکه ارزشهای اونهارو زیر پا نذارم عباس قادری گوش نمیدم یا اصلا میتونه برعکس باشه و خانواده بازاری باشه و ... . اما این ارزشها از کجا اومدن؟
سوسن یا عباس قادری از چه نوع شعر و ترانه ای استفاده میکردن؟ ترانه هایی که از کلمات و جملات خیلی ساده و عامیانه تشکیل شده. این ترانه ها به مزاج من که راننده تاکسی هستم سازگارِ چون خودم همش در طول روز دارم از خیلی هاشون استفاده میکنم اما واسه یه نویسنده یه پزشک یه استاد دانشگاه چی؟ ترانه هایی که مرضیه و... استفاده میکنن و اگر سطح سواد و مطالعه ی پایین داشته باشی حتی نصفش رو هم متوجه نمیشی نزد کدام گروه پذیرفته میشه؟ ادمهای با سواد یا کوچه بازار؟ پس من اگر سر و کله زدن با مردم و یه زندگی کاملا ساده و فلت برام مهم و ارزش باشه خواننده ی همین سطح رو انتخاب میکنم اما اگر بیشتر عمرم رو صرف تحصیل کرده باشم فکر نکنم ترانه ها و سبک موسیقی عامه پسند با چیزهایی که تو کتابها برای من ارزشمند تعریف و تعیین شدند سازگار باشه و حتی خودم هم با اونها ارضا نخواهم شد پس معلومه که چی کار میکنم نه؟! نمیشه گفت دون شانِ که من به فلان خواننده گوش میدم یا اثار فلان نویسنده رو گوش میدم چون اونها هم در جای خودشون استفاده ها و نتایجی داردن.
نویسنده: احمد
شنبه 12 تیر1389 ساعت: 16:50
این چه مسخره بازیه؟ نمیشه بیشتر از 2000 کارکتر نظر داد! باید نصفه نصفه نوشت!

اما گوگوش. تقریبا تمام اهنگهاشو گوش کردم و دیدم. دقت کردی به جز حجم سبز باقی البومهاش به نوعی تکراری هستن. میتونی بین سبک اهنگهای یه البوم با دیگری فرقی تعیین کنی؟ همیشه از همون سازهای ثابت استفاده کرده با همون ریتم اهنگ. به نوعی که تقریبا تقلیدی خیلی دقیق از نوع موسیقی هیپی های امریکا و اروپا بود. البته اینی که گفتم نقدی بود که بی بی سی مطرح کرده بود. اما چرا اینقدر محبوب شده؟چرا مادر من گوگوش رو میشناسه اما افسانه ای مثل مرضیه یا دلکش رو نه؟جذابیتی که چهره ی زیبای گوگوش داشت به کمک سبک خاص و متفاوتی که لباس پوشید یه دلیل معروفیت بود.همون چیزی که باعث معروفیت نابازیگری مثل مهناز افشار شده. حتما خبر از مدلهای موی گوگوشی یا مدل لباس صمد اقا یا پوشیدن دامن کوتاه (مینی اسکرت) داری؟بله خوندن اهنگهایی با ضرب تند برای جوانهایی که همش گل و بلبلِ قمر و دلکش و ... گوش داده بودن اما در حال اشنایی با فرهنگ غرب بودن فکر هوشمندانه ای بود.اما مهمترین دلیلش فکر کنم فعالیت خیلی زیاد در تولید اهنگها و حضور همیشگی در تلویزیون و کاباره میامی بوده یعنی همون دلیلی که باعث معروفیت هایده مهستی و... شد.
به هر حال همه با تمام گوناگونی سلیقه ها قابل احترام هستند. گوگوش باشه یا لیلا فروهر (عشق منه)یا قمر.
این جمله یعنی چی؟ (شكستش دردناك است . او يكي از عناصري است كه اگر در مسيري اشتباه قرارش ندهند مي تواند پيوندي باشد براي تكه هاي لاشه لاشه شده سرزميني كه جاني دوباره مي خواهد .)
راستی میدونی مرلین مونرو واسه اندام و حرکات سکسیش معروفه؟ ایا معروفیت از این نوع در هیچ مکتبی ستایش شده؟
نویسنده: نقطه چین ها. . .
شنبه 12 تیر1389 ساعت: 17:23
گوگوش تونسته بر زمان غلبه کنه و همه نسل هارو کنار هم نگه داره..شاید خاطره ها فرق کنه اما قلب ها با صدای گوگوش هم صداس!
گوگوش اسطوره اس که میتونه رهبر سرزمینی باشه که همه بهش نیاز دارن..!

یوسف
نویسنده: نقطه چین ها. . .
شنبه 12 تیر1389 ساعت: 19:0
ضرباهنگ صداي گوگوش..معناي عميق هر ترانه ش..واسه من خاطره ست..جزئي از زندگيمه..من و گنجشكاي خونه..خوابم يا بيدارم..كعبه..اينا..هميشه..احساس منو..تازه مي كردن..و ميكنن..گوگوش..واقعا اسطوره اس..

كيا
نویسنده: خیانت
یکشنبه 13 تیر1389 ساعت: 6:49
اول می خوام بگم که گوگوش برای خیلی ها از جمله من زیباست چون بخصوص چون گذشته ساز ِ ما بود و گذشته که زیبایی شناسیک بودنش معروفه
و بعد گوگوش پرفکت هست چون همیشه سعی کرده پرفکت ها رو دور خودش داشته باشه
ولی
درباره مطبق و مدرج شدن
می خوام بگم که پیشرفت عاملی مثل زبان که اگر نباشه هیچ نوع از انواع حیات انسانی وجود نخواهد داشت،مدیون مطبق و مدرج شدن هست
من با اینکه سخت با فناتیک بودن و دسته بندی کردن سلیقه ها طوری که نشه هیچ چیز رو از جایی به جای دیگه برد مخالفم اما مطبق و مدرج بودن رو نیاز پیشرفت می دونم
بوسس
نویسنده: فرشاد
دوشنبه 14 تیر1389 ساعت: 10:37
زیاد اهل موسیقی نیستم اما گوگوش رو دوست دارم.
نویسنده: میلاد
دوشنبه 14 تیر1389 ساعت: 20:48
گوگوش برعکس آدمهاست. همه وقتی پیر میشن زشت میشن گوگوش خوشکل شده.
نویسنده: مائده
سه شنبه 15 تیر1389 ساعت: 3:7
الهییییییییییییییییی عزیزم
من عاشقشم
نوشته هات بی نطیر بود
کلی ذوقیدم
نویسنده: آرش از محدوده سرخ نه از جايي ديگر!!!
شنبه 19 تیر1389 ساعت: 20:27
خب قابل تامل بود
جالب بود
منم گوگوشو خيلي دوست دارم
اما به خواننده هاي ديگه هم علاقه دارم كه اگه بگم ممكنه باعث دون شدن شخصيتم بشه...

هیچ نظری موجود نیست: