این چند سطر را باید بنویسم تا قصوری را که جامعه ام در حقش کرد به میزان خودم جبران کرده باشم ، تا اشاره ای باشد به کارهای که باید در حقش می کردیم و نکردیم و مقاله های که باید می نوشتیم و ننوشتیم . من حق دارم به عنوان بخشی از جامعه برای این سهل انگاری و قصور خودم را نبخشم .
در روزگاری پیش از این ، چند سال پس از آنکه میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل را کشتند، به خواب علی اکبر دهخدا آمد و به تلخی یاردیرین را سرزنش کرد که :
" چرا نگفتی که او جوان افتاد ؟"
یعنی جوان مرد و دهخدا هراسان و خجالت زده از خواب پَرید و همان جا ، در جا ، مسمّط زیبایش را در رسای او سرود :
" یاد آر ، زشمع مرده یاد آر "
اما ما بیاد نیاوردیم و از سر ترس و تنبلی گذاشتیم تا خاطره ها و حقّانیّت ها رنگ ببازند و از یاد بروند و پروا نکردیم . پروا نکردیم از خودمان .
شاعری به کنار ، آدمی بود مهربان و شریف و دوستی بود در غایت لطف و عنایت برای سرزمینی که مردمش حافظه اشان را در میانه ی راه جا گذاشته اند .
هرگاه کارهایش را خواندم دلم گرفت که دستی چنان ماهر و ذهنی چنان جست و جوگر در زیر خاک مانده باشد .
ا.بامداد بی هیچ تردیدی ، از مهمترین و جست و جوگرترین روشنفکران ما بود و همچنان هم هست . در یادنامه های که پس از مرگش نوشتند گاه بخوبی به جایگاه و مقامش اشاره شد و گاه آنچنان با تکلف و تعارف آمیخته شد که وقار و حشمت و بزرگواری و آرامش اش ، پنهان ماند .
باید این چند خط را در سالمرگش می نوشتم تا کمی از بدهکاری ام را به چونان نجیب زاده ای بپردازم .
نویسنده:
دوشنبه 4 مرداد1389 ساعت: 1:38
عزیزم
همین چند سطره
علاوه بر اینکه عالی بود
الهام بخش من برای پستم بود
خیلی ممنونم
بوسس
همین چند سطره
علاوه بر اینکه عالی بود
الهام بخش من برای پستم بود
خیلی ممنونم
بوسس
نویسنده:
دوشنبه 4 مرداد1389 ساعت: 23:46
سلام . ویلاگ جالب و پر محتوایی دارید. اگر مایل به تبادل لینک با وبلاگ من هستید. لطفا لینک منو با نام ((مطالب علمی )) در وبلاگت ثیت کنید و بعد به من خبر بده تا در کمتر از 12 ساعت لینکتونو ثبت کنم .در اخر هم موفق باشید همیشه !×!
www.mohammad_science.mihanblog.com
www.mohammad_science.mihanblog.com
نویسنده:
دوشنبه 4 مرداد1389 ساعت: 23:49
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر